جدول جو
جدول جو

معنی شعله ناک - جستجوی لغت در جدول جو

شعله ناک(شُ لَ / لِ)
دارای شعله. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). سوزناک. سوزان:
بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش
کنون که ناوک او سینه را گلستان کرد.
حکیم کاشانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شعله ناک
وخشناک دارای شعله
تصویری از شعله ناک
تصویر شعله ناک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ رَهْ)
آزمند. حریص. رجوع به آزمند و شره شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
شوره دار. دارای شوره. (ناظم الاطباء) : سبخه، زمین شوره ناک. (منتهی الارب) :
تن ما یکی خانه دان شوره ناک
که ریزد همی اندک اندکش خاک.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ خوا / خا)
شعله بارنده. افشانندۀ آتش پاره مانند باران. (ناظم الاطباء). شعله افشان. (فرهنگ فارسی معین) :
در جوف آب کار عتابت اگر کند
گردد بسان پنجۀ خود شعله بار دست.
حسین ثنایی (از آنندراج).
و رجوع به شعله افشان شود
لغت نامه دهخدا
(شُ لَ / لِ زَ)
صفت حالیه. درحالت شعله زدن. در حال اشتعال. شعله ور:
آتش هیبت چنان شعله زنان در دلش
کآتش هرگز ندید کس که جهد از چنار.
خاقانی.
شمعوش پیش رخ شاهد یار
دمبدم شعله زنان میسوزم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(شُ لَ / لِ)
آنکه آتش برافروزد. آتش افروز. شعله گر:
شعله کاران را به خاکستر قناعت کردن است
هر کجا عشق است دهقان سوختن هم حاصل است.
بیدل (از آنندراج).
و رجوع به شعله گر شود
لغت نامه دهخدا
(شُ هََ / هَِ)
آنچه مورد شک و تردید است. آنچه که حلیت و حرمت آن ظاهر نیست.
- لقمۀ شبهه ناک، که حلال و حرام بودن آن مجهول باشد
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ / شِ)
لرزان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
دوش کز موج سرشکم آسمان پرهاله بود
می به دست رعشه ناکم شعلۀ جواله بود.
فطرت (از آنندراج).
، شبیه به لرزه. (ناظم الاطباء) ، آنچه تولید رعشه کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضَ / ضُ لَ / لِ)
گوشتی و دارای ماهیچه. (ناظم الاطباء). عضلانی. و رجوع به عضلانی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ وَ / وِ)
گله مند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شکوه و گله مند شود
لغت نامه دهخدا
(بِ لَ / لِ)
آبله دار
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکوه ناک
تصویر شکوه ناک
گله مند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعله بار
تصویر شعله بار
وشخبار گستراننده زبانه آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبهه ناک
تصویر شبهه ناک
آنچه مورد شک و تردید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله ناک
تصویر حیله ناک
چارگر چاره ساز، با حیله محتال مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعشه ناک
تصویر رعشه ناک
لرزه ناک لرزان ارزان، آنچه تولید رعشه کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبله ناک
تصویر آبله ناک
آبله دار آبله رو مجدر
فرهنگ لغت هوشیار
لرزان، مرتعش
فرهنگ واژه مترادف متضاد